واژه إسرافيل را به صورتهاى ديگرى نيز از قبيل «اسرافين»، «سرافين» و «سرافيل» ذكر كردهاند.[1] برخى واژه إسرافيل را رباعى و گروهى با اصلى دانستن همزه، آن را خماسى مىدانند.[2] بيشتر لغتدانان اسرافيل را واژهاى غير عربى دانستهاند[3]; برخى آن را برگرفته از سريانى و مركب از اسرا (بنده) و ايل (خدا) مىدانند.[4]نامهاى ديگر اسرافيل (عبدالله[5]، عبيداللّه[6]، عبدالرّحمن[7]) نيز با اين معنا انطباق دارند. در رواياتى به نقل از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، امام سجاد(عليه السلام)، صحابه و تابعان گفته شده است: هر اسم مركبى كه بخش دوم آن واژه ايل باشد (مانند جبرئيل، ميكائيل و عزرائيل) به نحوى بندگى خدا را مىرساند.[8]
واژه ابليس در قرآن كريم يازده بار به كار رفته كه نُه بار آن در ضمن داستان آفرينش آدم* و فرمان سجده بر وى آمده است. (بقره/2،34؛ اعراف/7،11؛ حجر/15، 31 و 32؛ اسراء/17،61؛ كهف/18، 50؛ طه/20، 116؛ ص/38، 74 و 75) شرح داستان بر اساس آيات سوره اعراف كه با تفصيل بيشترى به اين موضوع پرداخته، چنين است: هنگامى كه خداوند، بشر را از گِل آفريد و از روح خويش در او دميد، به فرشتگان فرمان سجده بر وى داد. همه فرشتگان، جز ابليس سجده كردند؛ ولى او تكبّر ورزيد و از سجده سرباز زد. وقتى خداوند سبب را پرسيد، ابليس گفت: من از او بهترم؛ زيرا مرا از آتش و او را از گِل آفريدى؛ آنگاه خداوند ابليس را از آن مقام راند و او را لعنت* كرد. ابليس از خداوند تا روز بعث مهلت خواست و خدا به او مهلت داد؛ سپس ابليس سوگند ياد كرد كه همه بندگان به جز مخلَصان را ازراه به در بَرَد و خداوند به او و پيروانش وعده جهنّم داد. در دو مورد ديگر نيز واژه ابليس آمدهاست: يكى در سوره سبأ/34،20 كه به پيروى قوم سبأ از او اشاره دارد و ديگرى در سوره شعراء/ 26، 95 كه پايان كار او و پيروانش در روز بازپسين را گزارش مىدهد.
واژه إسرافيل را به صورتهاى ديگرى نيز از قبيل «اسرافين»، «سرافين» و «سرافيل» ذكر كردهاند.[1] برخى واژه إسرافيل را رباعى و گروهى با اصلى دانستن همزه، آن را خماسى مىدانند.[2] بيشتر لغتدانان اسرافيل را واژهاى غير عربى دانستهاند[3]; برخى آن را برگرفته از سريانى و مركب از اسرا (بنده) و ايل (خدا) مىدانند.[4]نامهاى ديگر اسرافيل (عبدالله[5]، عبيداللّه[6]، عبدالرّحمن[7]) نيز با اين معنا انطباق دارند. در رواياتى به نقل از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، امام سجاد(عليه السلام)، صحابه و تابعان گفته شده است: هر اسم مركبى كه بخش دوم آن واژه ايل باشد (مانند جبرئيل، ميكائيل و عزرائيل) به نحوى بندگى خدا را مىرساند.[8]
واژه ابليس در قرآن كريم يازده بار به كار رفته كه نُه بار آن در ضمن داستان آفرينش آدم* و فرمان سجده بر وى آمده است. (بقره/2،34؛ اعراف/7،11؛ حجر/15، 31 و 32؛ اسراء/17،61؛ كهف/18، 50؛ طه/20، 116؛ ص/38، 74 و 75) شرح داستان بر اساس آيات سوره اعراف كه با تفصيل بيشترى به اين موضوع پرداخته، چنين است: هنگامى كه خداوند، بشر را از گِل آفريد و از روح خويش در او دميد، به فرشتگان فرمان سجده بر وى داد. همه فرشتگان، جز ابليس سجده كردند؛ ولى او تكبّر ورزيد و از سجده سرباز زد. وقتى خداوند سبب را پرسيد، ابليس گفت: من از او بهترم؛ زيرا مرا از آتش و او را از گِل آفريدى؛ آنگاه خداوند ابليس را از آن مقام راند و او را لعنت* كرد. ابليس از خداوند تا روز بعث مهلت خواست و خدا به او مهلت داد؛ سپس ابليس سوگند ياد كرد كه همه بندگان به جز مخلَصان را ازراه به در بَرَد و خداوند به او و پيروانش وعده جهنّم داد. در دو مورد ديگر نيز واژه ابليس آمدهاست: يكى در سوره سبأ/34،20 كه به پيروى قوم سبأ از او اشاره دارد و ديگرى در سوره شعراء/ 26، 95 كه پايان كار او و پيروانش در روز بازپسين را گزارش مىدهد.
چکیده: | |
ترادف یکی از انواع روابط معنایی و از مباحث لغوی است که در متون فقه اللغه، اصول و تفسیر در مباحث ادبی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. اندیشمندان در مورد وقوع ترادف در قرآن کریم، بر یک رأی و نظر نیستند. زمخشری از جمله مفسران ادیبی است که تفسیر وی از کم نظیرترین تفاسیر ادبی به شمار میآید. طبرسی نیز از مفسران بزرگ معاصر زمخشری بوده و در فنون ادبی چیره دست بوده است. لذا تفسیر «مجمع البیان» نیز در زمره تفاسیر ادبی به شمار میآید. بررسی تطبیقی «کشاف» و «مجمع البیان» نشانگر آن است که زمخشری با بهرهگیری از الفاظی چون «متقاربان» و «معنی واحد» برخی از واژگان را مترادف با یکدیگر تلقی کرده و در مواردی میان الفاظ به ظاهر مترادف، به تفاوتهای معنایی اشاره میکند. طبرسی نیز بسیاری از لغات را با الفاظی نظیر «متقارب المعنی»، «نظائر» و «بمعنی واحد» هممعنا و مترادف دانسته است، گرچه در برخی مواقع نیز به تفاوت معنایی برخی واژهها اشاره مینماید. در واقع میتوان چنین گفت که این دو مفسر علیرغم هم معنا دانستن برخی واژگان، از آنجا که قائل به فروق الفاظ نیز میباشند، ترادف جزئی در قرآن را پذیرفتهاند و نمیتوان گفت این دو از منکران ترادف هستند چنانکه برخی گفتهاند. | |
کلیدواژهها: ترادف تام؛ ترادف جزئی؛ تفاسیر ادبی؛ فروق لغوی | |
چكيده:
زمينه: تداوم بحران هاي زيست بركره، انسان را به ضرورت بازنگري در شيوه برخورد خويش با محيط زيست در جريان توسعه يافتگي واقف نمود. در همين راستا، فنون و روش هاي علوم محيط زيست گسترش يافت كه متداول ترين آن، انجام ارزيابي آثار طرح هاي توسعه بر محيط زيست (EIA) بود. اما اين فنون و بخصوص EIA، از يك سو رويكردي اصلاحي دارند نه پيشگيرانه و از سوي ديگر قادر به تجزيه و تحليل جامع اقدامات متنوع انسان كه اغلب داراي اثرات تجمعي، القايي و تركيبي مي باشد، نيستند. وجود چنين نواقصي توجه به ارزيابي راهبردي محيط زيست را كه رويكردي با نگرش راهبردي (p.p.p)است. ضروري مي سازد تا ارزيابي هاي زيست محيطي در سطوح مختلف خط مشي گذاري، برنامه ريزي و عملياتي صورت گيرد. اما اين رويكرد نيز به دليل اينكه در مراحل "مفهومي و تدوين" يك الگو تصميم گيري دخالت ندارد، نمي تواند نقش فعال خود را در توسعه پايدار به خوبي بازي كند.
نتيجه گيري: بنابراين با توجه به اينكه الگوهاي تصميم گيري از نظام ارزشي پيروي مي نمايد، تلفيق نمودن اخلاق محيط زيست كه شالوده نظام ارزشي مي باشد با ارزيابي راهبردي محيط زيست، با رفع نواقص پيشين، مي توان حفظ و ارتقا، محيط زيست را هدف قرار داده و چارچوبي نو و جديد براي حل بحران هاي زيست محيطي ارايه دهد. در اين مقاله نگارندگان با ارايه نظريه "تلفيق اخلاق محيط زيست با رهيافت ارزيابي راهبردي محيط زيست"، فرايندي جديد را براي ارزيابي هاي زيست محيطي طرح هاي توسعه براي نيل به «توسعه پايدار» پيشنهاد مي كنند.
کلید واژه ها: اخلاق محيط زيست، ارزيابي استراتژيك، رويكرد پيشگيرانه
چکیده :
بانکداری، از ارکان مهم یک نظام اقتصادی است. بانکها، بدان رو که با سرمایه و اموال گروهی از مردم تأسیس و اداره میشوند، ارتباط قابل توجهی با بیتالمال مسلمین دارند. صیانت و حفاظت از سرمایههای مردم، برای رشد و توسعه اقتصادی و اجرای عدالت، عقلاً و شرعاً، لازم و واجب است. در چنین شرایطی، مدیریت ریسک یکی از اجزای حیاتی فعالیتهای مالی و اعتباری خواهد بود. در بین انواع ریسکهایی که بانکها و نهادهای مالی با آن مواجهاند، ریسک اعتباری اهمیت بهسزایی دارد. کمّیسازی و اندازهگیری ریسک اعتباری، برای مدیریت مناسب آن، اعتبارسنجی مشتریان را، پیش از اعطای تسهیلات، امری ضروری ساخته است. در قرآن کریم آیات مختلفی در باب آداب و احکام کسب و کار و حواشی مربوط به آن مطرح شدهاست. در این مقاله، با بهرهگیری از روش تحلیل توصیفی، و با استفاده از مستندات مستخرج از قرآن، روایات و مبادی فقهی، سعی شده است که ضرورت اعتبارسنجی مشتریان در هنگام اعطای تسهیلات بررسی شود و الگویی مناسب برای آن ارائه شود. در نهایت، الگویی با عنوان "الگوی اسلامی"، که بیانگر معیارهای برگرفته از آیات و روایات است، برای اعتبارسنجی مشتریان، ارائه شده است. این الگو شامل شاخصهایی چون منفعت و سودآوری، وثیقه، لیاقت و صلاحیت عملی، قرارداد، رفتار اعتباری، آگاهی و دانش و نمای آینده است.
کلیدواژهها | |
اعتبارسنجی مشتریان؛ بانکداری اسلامی؛ مدیریت ریسک؛ ریسک اعتباری؛ قرآن و روایات |
درباره این سایت